یک سوال

 


سلام 

همگی بیاین جلو کارتون دارم

عید فطر پیشاپیش مبارک

متن زیر رو بخونین و جواب سوالمو بدین ممنونم

صبح از خونه خارج می شین طبق معمول قسمتی از مسیر تا محل کارتون رو پیاده طی می کنین

تو مسیرتون از جلو ایستگاه آتش نشانی عبور می کنین و متوجه میشین که  آتش نشانان داخل هستند . عده ای از آنان مشغول مطالعه گروه دیگر مشغول تمرین و گروهی هم در حال ورزش کردن

از جلو ایستگاه عبور می کنید و سوار تاکسی شده و به محل کار خود می روین.


صبح روز بعد:

طبق معمول در حالی که از جلو ایستگاه اتش نشانی قدم زنان عبور می کنین باز هم همان صحنه روز قبل را که در محوطه ایستگاه آتش نشانی (عده ای از آنان مشغول مطالعه گروه دیگر مشغول تمرین و گروهی هم در حال ورزش کردن) دیده بودید را مشاهده می نمایید 


صبح روز سوم : 

باز هم از جلو ایستگاه اتش نشانی عبور می کنین و آتش نشانان را داخل محوطه (عده ای از آنان مشغول مطالعه گروه دیگر مشغول تمرین و گروهی هم در حال ورزش کردن)می بینین .

 

دوست دارم بدونم  با دیدن این صحنه ها تو این 3 روز یا چند ماه (عده ای از آتش نشانان مشغول مطالعه گروه دیگر مشغول تمرین و گروهی هم در حال ورزش کردن) با خودتون چی زمزمه می کنین یا چی فکر می کنین؟

جوابها ادامه همین تاپیک نمایش داده میشه


این هم جوای های دوستانی که تا الان این به سوالم پاسخ داده اند:


شاهدجواب دادن:

با خودم میگم
خوش به حالشون ، کاش ما هم میشدیم آتش نشان
سالی یه بار یه جا آتش می گیره - فقط آتش - و اونا هم یه شلنگ آب می گیرن دستشون و به جای آب دادن به گل آتیش خاموش می کنن
چه عشقی می کنن اینا !!!!!!!!!!!



سارا عدالتیان جواب دادن:

سلام

بذارید اول این رو بگم که زمانی که درهای یک ایستگاه بازمیشه و چند تا ماشین آتش نشانی خارج میشن و یا زمانی که صدای یک آمبولانس رو می شنوم، چه حسی دارم؟ این صحنه ها برای من بدترین صحنه و این صداها بدترین صداست که آرزو می کنم هرگز شنیده نشه. همیشه در اون لحظه مکث می کنم و دعا می کنم که ای کاش چیز مهمی نباشه.
حالا فکر می کنید با دیدن صحنه ای که گفتید، یک انسان چه حسی بجز خوشحالی می تونه داشته باشه؟


سارا عدالتیان در جوابی که شاهد داده بودند اینچنین می نویسند:


سلام جناب شاهد

حالا که چنین مقایسه ای در ذهنتان می کنید، چه خوب است که یک لحظه خودتان را جای کسی بگذارید که انسانی در پیش چشمش یا در دستانش از بین میرود و تمام تلاشهایش بی نتیجه می ماند.
حتی یک عمر تفریح چنین لحظه تلخی را از ذهنتان پاک می کند؟
هنوز هم دوست دارید جای اینها باشید؟



ghazal125  جواب دادن :


مطمئناٌ قستشون خوردن و خوابیدن نیست
و محض سر گرمی هم این کارو نمیکنن
به نظر من همه ی این کارا به نوعی آماده شدن برای رفتن به هر نوع ماموریتیه که برای نجات دادن جان هموطنانشونه


شاهد در جواب سارا عدالتیان گفتن:

راستش این حرفا را به نقل از یه بنده خدایی می گم که عشقش ورزشه و درس
با این طرز فکر مثبت که می ریم اونجا ورزش و درس و انشالله که اتفاقی هم پیش نیاد ولی اگه هم پیش اومد میان این درس و ورزش میریم یه عملیاتی و بر می گردیم .



قلم جواب دادن:


سلام
هیچی
روز چهارم هم به همین منوال رد میشم



آقا سجاد از امدادگران فعال سیاهکل جواب دادن:


ای بابا
چی بگم والا
همه فک میمنن داریم کیف میکنیم


ولی فک نمیکنن که اگه خدایی ناکرده تصادفی چیزی پیش بیاد .....



سایه جواب دادن:


سلام

اینجوری که شما گفتید حتماً منتظر هستید که در جواب بشنوید که بیننده فکر می کنه که: وای...!!!
چه آدمای بیکاری...

اما اصلاً این طور نیست کسی اینجوری فکر می کنه که در مورد حرفه ی آتشنشانی چیزی ندونه....

اما من که اینجوری نیستم هر وقت از جلوی یک پایگاه آتش نشانی رد می شم،بدون دیدن چیزایی که شما ذکر کردید،همیشه ناراحت می شم چون یاد سختی کار آتشنشان ها می افتم و همون موقع دعا می کنم که همیشه خدا پشت و پناهشون باشه و با وجود سختی و پیچیدگی کار همیشه با روحیه و شاد در کنار خانواده شون زندگی کنند.

تو راه دانشگاه من از کنار دو پایگاه آتش نشانی رد می شم و با دیدن اون همیشه می رم تو فکر...

در هر صورت امیدوارم همیشه موفق باشید



کیش مهر جواب دادن:


سلام
حرف دلتو خوب میدونم
چون بارها از مردم شنیدم که خوش به حال شما آتش نشانها
24ساعت می خوابین 48 ساعت استراحت می کنین
اما همین افراد وقتی از سختیهای کار ما آگاه شدن خودشون از حرف خودشون برگشتن
همین دو شب پیش یه دوستی اول بهم گفت همکارای شما هم حسابی حال می کنن با این کار راحتشون
اما در ادامه صحبت وقتی حرف از جنازه ی سوخته ی چند شب پیش که اتفاقا از آشناهاشون هم بود وقتی فهمید من سر صحنه بودم واون حتی طاقت شنیدن خبر حادثه رو نداشت گفت راستی شما هم عجب کاری دارین ، چه صبر و تحملی دارین و...
بله بعضی از مردم فقط آگاه نیستن که دیدن وشنیدن اخبار آتش نشانی ها می تونه این کارو انجام بده



تلاله جواب دادن :



سلام.
راستش دایی خود من آتش نشانه.یه روز در میون سر کاره...نصف بیشتر اوقاتش هم بیکاره...درسته کارش سخته اما 15روز درماه میره سر کار...حتی یه روز ازش شنیدم که میگفت برم سر کار بگیرم بخوابم که این دو روز مرخصی بیخوابم...اما در کل وقتی اتفاقی بیفته جونشون به خطر میافته وخیلی دل وجرات میخواد.
جدی من همیشه میگم خوش به حالشون همش دارن بازی میکننمنم می خوام آتش نشان باشم



فرنوش جواب دادن :


سلام
راستش به این فکر میکنم که هیچ حادثه ای تو شهر اتفاق نیوفتاده
راستش وقتی صدای آژیر ماشین آتش نشانی به گوش میخوره آدم دپرس میشه و میگه خدا کنه اتفاق مهمی رخ نداده باشه اینجوری بیشتر ذهن آدم درگیر میشه منظورم فکر کردن به حادثه هست تا اینکه به آتشنشانایی فکر کنیم که هر کدوم مشغول یه کاری در محوطه ایستگاه بودن...........


آتش نشان دلسوخته گفتن : 

 

در تمام دوران خدمت در اتش نشانی یک حادثه صد برابر کمتر از حادثه انفجار قطار نیشابور اتفاق بیفته برای هفت پشته دیگه  یک اتش نشان و همکاراش بسه 

 

 

جناب شاهد مجدداً جواب دادن : 

 

داداشم قبلا آتش نشان بود و من در دوران دبیرستان از جلوی محل کار ایشون که نزدیک مدرسه بود دائماً رد میشدم .
مطالعه ای نمی دیدم ولی تمرینات و ورزش های آمادگی جسمانی ، دو و قوای جسمانی اونا برام جالب بود .
این تمرینات را از بین نرده های آتش نشانی میشد دید .
راستش هیجان بالا و پایین رفتن از طور نجات ، تونل دود و ... برام خیلی جالب بود و همچنین نظم کارشون .
ولی از یه چیز اون خوشم نمی اومد و اون از سیستم شبه نظامی اون در آرایشات نظمی سازمان بود ، یه جورایی مثل خودم که بچه مدرسه ای بودم به چشم می خوردن .
همه پشت سر هم به صف Icon_smile_dead یه سری کار موظفی را انجام می دادن و ...
بهم نخندین Icon_smile_shy آخه من هیچ وقت اطاعت پذیر نبودم ، حتی تو خدمت ...
باید آزاد بود چون باد ... بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــله ... Icon_smile_hee
در مورد مطالعه هم با برادر ارجمندم از همون موقع در مورد هر چی دستم میومد اعم از اطفاء نجات امداد و ... مطالعه می کردم و از مطالعه فعالان این بخش هم لذت می بردم با اینکه اهل مطالعه کتاب (کاغذی نه دیجیتال) نیستم ولی تو این عرصه انصافاً بدک نبودم.
بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــله .... 

 

 

آرش جواب دادن: 

 

خوب من هیچ وقت روی کسانی که تو ایستگاه هستن و کاراشون تمرکز نمی کنم
بلکه تا جایی که جا داره و باعث نشه برگردن و چپ چپ نگام کنند به وسایلی که تو ایستگاه هست یا ماشین هایی که دارن دقت می کنم.
بیشتر اوقاتم چون کجکی دارم نگاه می کنم با یه نفر که از جلو داره میاد برخورد می کنم و کلی ضایع میشم.  

 

 

آقا بابک جواب دادن : 

 

با سلام
من چون با کار آتش نشانان تا حدودی آشنایی دارم (البته آتش نشان نیستم) فکر می کنم علی رغم اینکه این آتش نشانان کاری را انجام نمی دهند ولی آماده امدادرسانی به شهروندان می باشند. درضمن نکته خیلی مهم این است که هراندازه فعالیت مربوط به حوزه عملیات آتش نشانی کمتر باشد نشان دهنده فعالیت بالای حوزه پیشگیری و آموزش می باشد. یعنی عملکرد حوزه عملیات و آموزش و پیشگیری رابطه عکس دارند.
پیشاپیش روز آتش نشانانی و ایمنی (7مهر) بر تلاشگران ایمنی کشور مبارک باد. 

 

 

فائزه جواب دادن:   

 

من با خودم می گم: ایول هر جا هستن سالم باشن چون میدونم شغلشون خطریه

  

 

علیرضا جواب دادن :  

 

من میگم میدونم که الان اینجوریه گاهی وقتا هم هت که سه چهارتا ماموریت پشت سر هم بهشون میخوره ...
ولی ساعت 6 صب ما چنج شیفت داریما و دارن وسایلو بررسی میکنن(چشمک) 

 

 

بهنوش جواب دادن:  

 

من با خودم میگم چه آدم های فعالی ان!یه لحظه ازپرورش جسم و روانشون غافل نیستن! 

 

 

رسول  جون جواب دادن: 

 

اگه بخوام بگن پیش داوری کار هر روز ما آدما شده سخن بیخودی نگفتم.
هرکاری سختیهای خودشو داره مثلا همه میگن معلما چه حالی میکنن سالی ۶ماه بیشتر سر کار نمیکنن ولی اگه خودت تونستی ۳۵تابچه که نه ۵تا بچه رو یک روز تو یه اتاق نگه داری شاه کار کردی.
نانوا -قصاب -آتشنشان-راننده تریلی-کار صنعت و.....همه وهمه کارشون سختیهایی داره که اگه کسی بخواد اونو انجام بده توش میمونه.
  

الناز جواب دادن:  

سلام
راستش من هر وقت از کنار یک آتش نشانی رد  میشم از کنجکاوی میمیرم چون خیلی دلم میخواد برم تو ببینم چه خبره؟ولی نه روم میشه نه کسی به من اجازه میده ...خلاصه اینکه هیچوقت به آرزوم نمیرسم  ولی در کل دعا میکنم همه ی اتش نشان ها همیشه در حال عشق حال و بی کاری باشن چون هر حادثه ای که اتفاق می افته باعث فرو پاشی یک خانواده  می شه چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ جانی  
با آرزوی سلامتی برای همه ی فایر من ها 

 

 

مریم فخیمی جواب دادن :

من هروخ ازجلوایستگاه رد شدم توش خالی بوده!کسیوندیدم!
امایه بار ماشین آتش نشانی اومد خوابگاهمون! نمیدونم چی شده بودکه یه دفه بچه هادیده بودن ازسقف یکی ازطبقات بخارمیزنه فک کرده بودن اتیش گرفته جایی وخلاصه همه رو بیدارکردن وزدیم بیرون!رمضون سال83 بود!ساعت دو شب!زنگ زدن ماشین اتش نشانی آژیرکشان اومد!اینورم بچه هاسوت وکف میزدن!انگاری ورزشگاهه!مامورا کلی خندیده بودن!!!خوابگاه پسراهم فقط چن صدمترازخوابگاه مافاصله داش وبچه هاکلی سووت زدن وسروصداراه انداختن!اتش نشانامیگفتن اخه چه خبرتونه؟بچه هاگفتن اونابخوابن مابیداربمونیم؟اونام بایدبیدارشن.اونام بیدارشدن وهی زنگ میزدن خوابگاه که چی شده وفلان!کلی به آتش نشانهاخوش گذشت!ههههه
.................
هووم!من اونوخ باخودم میگم حتما شبا کارای خیلی سختی دارن وبایدروزا ازلحاظ روحی وجسمی خودشونواماده کنن!
خداوکیلی آتش نشان بود خیلی بایدسخت باشه ودل وجرات زیادی میخواد!امیدوارم شماو همکارانتون همیشه تنتون سلام باشه
موفق باشید:) 

  

فاطمه جواب دادن: 

  

من که مدرسه میرفتم از جلوی یه آتشنشانی رد می شدیم .آدمای اونجا هم معمولا" همین ویژگی هایی رو که میگی داشتن .خب من میگفتم خوشبه حالشون کلی وقت اضافی دارند.اما واقعا" در پس زمینه ی ذهنم یادم بود که وقتی یه جا آتیش میگیره چقدر کارشون سخته
  

باران جواب دادن :   

خوشال میشم
و استون آرزوی موفقیت می  کنم  

  

طیبه جواب دادن :  

 

سلام
قضاوتی نمیکنم فقط میگم ای کاش وقتی یه جایی اتیش گرفت به موقع برسن و به بهترین شکل کارشون رو انجام بدن 

  

مریم جواب دادن :  

 

هفت هشت تا کوچه بالاتر از خونه ما آتش نشانیه و چون نزدیک به کوه.. من هر از گاهی واسه پیاده روی میرم بالا و از دم درش رد میشم....
خداییش این صحنه رو خیلی دیدم و به ذهنمم رسیده که عجب شغل باحالی....خیلی اوقات که بسکتبال بازی میکردن دوست داشتم منم بدوام برم تو و شروع کنم بازی کردن ولی وای به زمانی که صدای رد شدن و آژیر کشیدنشون میاد...اولا انقدر که صداش بلنده گاهی فکر میکنم عالم و آدم و اونور دنیا هم باید بفهمن که اینا دارن میرن جایی!!! و خوب خیلی اوقات دلم میسوزه واسه جاهایی که آتش گرفته...برام جالبه بعد از خوندن وبلاگتون فهمیدم شاید بیشتر اوقات حتی آتش هم تو کار نیست و یک کمکرسانی سریعه...البته منطقه با منطقه هم فرق میکنه...مثلا بعضی مناطق به خصوص جاهایی که واحدهای تولیدی و تجاری هست بیشتر در معرض آتش هست و به خاطر همینم دوتا سوال.....
حالا شما بگید بیشترین کاری که در روز انجام میدین چیه؟
و آیا شیفت محلی هم دارید؟ یعنی جاهایی که بیشتر درگیر حریق میشه با مناطقی که کمتر؟ جابه جایی هست ؟ یا یک عده همش ورزش میکنن یک عده آتش خاموش میکنن؟
بعد یک سوال دیگه اونایی که ورزش میکنن و مطالعه تو شیفت اصلی به سر میبرن؟ یعنی تا اعزام بهش بخوره میدون لباس میپوشن و میرن؟
یک سوال دیگه ام دارم....سر خوردن از این میله ها خیلی کیف میده؟ من خیلی دوست دارم یکبار امتحان کنم!!!!

  

 

محمد حسین جواب دادن: 

 

سلام ودرود خسته نباشیدامیدوارم همیشه موفق و پیروز باشید من یکی از کمک مربی های هستم که دوره امداد ونجات کوهستان به یک دوره از بچه های گل اتش نشان اموزش دادم از کوهستان کارهای تیپ ویژه کلاه سبزهای ارتش .این مدتی که بین اتش نشان ها بودم در بین چهره های اونا شجاعت بسیار دیدم و برای تمام اونا ارزوی سر بلندی و پیروزی رو دارم 

  

ئاوات جواب دادن: 

 

سلام احساس میکنم که آدمهای منظمی هستند که در زمانی مشخص کار های رو انجام میدن که باید انجام بدن وبا احترام هر روز باز از اونجا رد میشم....یادمون باشه آتش نشانها مردان لحظات بحرانی و سخت هستند و چون دوست ندارم هیچ گاه اتفاقی بیفته آرزو میکنم که هم در ورزش وهم در مطالعه سرامد و موفق باشند و آماده ی آماده

  

hasti جواب دادن : 

 

سلام و خسته نباشید میگم به خوودتون و همکاراتون
میدونین چیه
راستشو بگم چی میگم میگم کاش یه روزی همسر آینده ام مثل شما آتش نشان بود . همیشه هر موقعه از جلوی آتش نشانی رد شدم این آرزو رو کردم
 

 

 

همکار عزیزم جناب شکاری جواب دادن : 

 

سلام
اگر اجازه بدهید با یک مثال شروع کنم .
دوران کودکی ، نوجوانی و حتی جوانی ، همیشه یک سئوال توی ذهن بی جواب می ماند که چرا پدر و مادرها برای راحتی و آسایش زندگیمان تلاش بیشتری نمی کنند . مدام با خود می گفتیم ، پدر که کاری خاصی نمی کند صبح می رود اداره عصر می آید . مادر هم فقط غذا درست می کند . گاهی هم لباس ها را می شوید . بقیه روز را هم حتماً بیکار هستند . تا اینکه ازدواج می کنیم و اولین بچه ما بدنیا می آید . تازه کم کم می فهمیم بی خوابی یعنی چه ؟ یواش یواش با ته کشیدن حقوق وسط ماه آشنا می شویم . تازه می فهمیم اون ماشین کوکی هایی رو که در عرض یک هفته به ریزترین قطعه تبدیل می کردیم و دوباره یک عدد نو و جدیدترش را برایمان می خریدند با چه زحمتی تهیه می شد . یا اینکه توی اون ساعاتی که از تب می سوختیم چگونه پدر و مادر شب را به صبح می رساندند .
ما لحظات چرت زدن پدر را جلو تلوزیون می دیدیم اما علت آنرا درک نمی کردیم شاید هم فکر می کردیم که او چقدر تنبل است که از کوچکترین وقت برای خوابیدن استفاده می کند .
به سراغ بحث خودمان برگردیم ، آتش نشانان با این حرف من هم عقیده هستند که بیشترین آمار حوادث مربوط به محدوده زمانی ساعات آغاز شب تا صبح است یعنی درست زمانی که تعداد کمی شاهد فعالیت آنها هستند زیرا خیابان ها خلوت و مردم در منازل خود در حال استراحت هستند .
از آن گذشته هر شهر دارای چندین ایستگاه است که حوزه استحفاظی مخصوص به خود را دارند به عبارتی چه بسا در همان زمان که در یک ایستگاه ، آتش نشانان مشغول ورزش هستند آتش نشانان ایستگاه دیگر در حادثه یا آتش سوزی در حال عملیات می باشند .
وانگهی بهترین روش آماده بکار نگهداشتن پرسنل ، اشتغال آنان به ورزش و سرگرمیهای دیگر است تا دچار رخوت و سستی نشوند .
بگذارید با این سئوال نوشته ام را به پایان برسانم . آیا می توان گفت خوشا به حال نظامیان ارتش چون ما که در جنگ نیستیم پس آنها حتماً بیکار هستند ؟!
کسانی که خدمت مقدس سربازی را پشت سر گذاشته اند خوب می دانند که اینگونه نیست . 

  

رضا جواب دادن: 

 

راستش با خودم فکرمیکنم عجب مردم با فرهنگی داریم دمشون گرم ایمنی  رو خوب رعایت میکنن



سرباز صفر جواب دادن :


سلام دوست عزیز ازم خواسته بودین نظرم را در رابطه با شغل اتش نشنانی بگم من فکر میکنم همه شغلها خطرات خاص خودشون رو دارن حالا با کمی تفاوت منظورم کم خطر یا بی خطر هستن اگه بخوایم واقعا فقط شغل اتش نشان را در قسمت نظر دهی بگیم بی انصافی چون هم فضای بیشتری میخواد هم وقت از اونجایی که خودم روزها و ماههای پر خطری را تو جنگ پشت سر گذاشتم و الان هم به شغل شریف کارمند ی مشغول هستم شغل اتش نشان را کمتر از صحنه جنگ نمیدونم شبا هتها ی زیادی به هم دارن بارز ترین اونها اینه که یه اتش نشان به تنها چیزی که فکر نمیکنه جون خودشه و همه افراد در اولویت یک قرار میگیرند در هر صورت شغل  اتش نشانی یکی از پر خطر ترین شغلهاست .خدا قوت خسته نباشید

نظرات 12 + ارسال نظر
سپیده یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:46 ب.ظ

سلام
این صحنه رو یه بار دیدم که دارن تمرین میکنم
شاید کسی که این صحنه رو ببینه بباخودش بگه چقدر الافن ولی برای من ودوستانم که دقیقا همسایه اتشنشانی هستیم وصدای شنیدن آژیرشون توی گوشمونه هیچ وقت یادمون نمیره که همه اینها (مطالعه کردن و...)بخشی از کار اونهاست.
بخشی از زندگی که پر از فراز و نشیبه پرازدلهره است.اگه این صحنه رو نبینم جدی جدی میشینم واسشون گریه میکنم چونکه بنده خداها باید همه اش صحنه های بد ببینن و وقت استراحت هم ندارن.
ازوقتی هم که عملیات۱۲۵ رو دیدم بیشتر به سختی کارشون پی بردم.

سپیده یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:48 ب.ظ

راستی چندبار دیدم که گوشه حیاط ایستادن وبهم حرف میزنن
فوتبال و والیباژل بازی کردنشون هم دیدم
حالا بی خیال اینا
چه جوری میشه اتشنشان شد؟

با سلام
بعد از کسب مدرک دیپلم وارد دانشگاه علمی کاربردی رشته اتش نشانی بشین-
تو این مدت هم باید دوره های امداد هلال احمر و آتش نشان افتخاری رو سپری کنین

هتستی سه‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:17 ق.ظ

سلام
آقای آتش نشان
این روز و براتون تبریک میگم مرد آهنین
انشاله صدسال زنده باشید و به شغل
باارزشتون ادامه بدین

دختر دریا پنج‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:44 ق.ظ

زیر لب می گم خدا را شکر که تو اون لحظه از صبح اتفاق بدی اون اطراف نیفتاده

باران پنج‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:05 ب.ظ http://www.bahaneto.com

یه مدت پیش تو عسلویه یه منبع گاز یا همون مواد شیمیایی منفجر شد و تعدادی از همکاران متاسفانه تو این حادثه جونشونو از دست دادند اونقدر وضعیت وحشتناک بود که قابل توصیف نیست تعدادی از اون کارگرا اونقدر سوخته بودن که حتی قابل شناسایی نبودن فکر میکنم فقط شنیدن این فاجعه اونقدر ناراحت کننده هستش که یکی مثل من تا روزها همش ذهنم از بابت این مساله اذیت میشه
خوب خودمو که میذارم جای اون اتش نشانی که اولین کسی هستش که میرسه بالای سر اون ادم سوخته یا تنها کسی هستش که بدنهای سوخته یه هموطن رو داره از تو اتیش بیرون میاره
یا کسی که تن کوفته و له شده یه ادمو از زیر اوار در میاره
یا کسی که مجبوره به خاطر شرایط شغلیش هر صحنه ای رو شاهد باشه با دیدین این صحنه که یکی داره روزنامه میخونه یکی داره ورزش میکنه خدا رو شکر میکنم که اونروز هیچ مشکلی پیش نیومده و ارزو میکنم همیشه این اتش نشانها رو در حال روزنامه خوندن و یا ورزش کردن ببینم نه اینکه بعد یه عملیات خطر ناک ناموفق که اشک تو چشمشون حلقه شده و صورتهای خاک الود که نایی تو تنشون نیست حتی برای راه رفتن ببینم

sayeh چهارشنبه 21 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:48 ب.ظ

اشکمونو در آوردیا باران خانم...
آره یادم میاد،منم از کارکنان محترم پزشکی قانونی شنیدم؛اجساد اصلاً قابل شناسایی نبودن...
بدجوری سوخته بودن بیچاره ها...
امیدوارم دیگه همچین خبرایی رو نشنویم.

شقایق سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:46 ب.ظ

سلام

من وقتی آتش نشان یا ایستگاه یا هر چیزی مربوط به آتش نشانی می بینم ذوق می کنم
از نظر من آتش نشانا بهترین انسانهای روی زمین هستن

سپید پنج‌شنبه 11 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:06 ب.ظ

با خودم میگم ای کاش شیفت آقامون بود، میدیدیم داره بازی میکنه بعد حواسش پرت شه و یه امتیاز به تیم روبرو بده ...
اون وقت سر شیفت بعدی بیاد کرج و تلافیش رو سرمون در بیاره

ابوالفضل پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:26 ق.ظ

خیلی نامردی از روزی که از سایتت اطلاعات گرفتم سیستم نازنینم ویروسی شده

سلام ابوالفضل
مشکل آنتی ویروستونه عزیزم

امدادگر سه‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:33 ب.ظ

فکر میکنن ما همش میخوریم و میخوابیم ولی نمیدونن اگه 1تصادف بشه ما باید برای نجات جون1مصدوم ،باید خودمونو به کشتن بدیم ،بعد بگن بهش رسیدگی نکردن طرف مرد

سلام
ناراحت نشو عزیزم
یه سوال؟
واسه چی خودتون رو به کشتن بدین؟
محبت دارین شما

امدادگر چهارشنبه 28 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:10 ب.ظ

سلام اقا آبتین جریانش طولانیه!البته ما و شما کارمون همینه باید خودمونو به خطر بیندازیم برای نجات دیگران.کار ما خطر کردنه

مهسا یکشنبه 15 دی‌ماه سال 1392 ساعت 03:02 ب.ظ

خودم که هیچی از خدا میخاستم کل فک وفامیلمون میشدن آتشنشان والا..........ماهی 10روز میرن سرکار بقیه اسم کیف میکنن

کیف کجا بود
واقعا دیدگاهتون در مورد ما اینه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد