تا شما معاینش نکنی ما انتقالش نمیدیم


(تصویرتزئینیه عزیزم)


سلام

ساعت 7 صبح وارد ایستگاه میشم

لباس عوض میکنما رو صندلی میشینم

احمد با سینی چای میاد

سینی رو که میذاره

تلفن  زنگ میخوره

سلام آبتین خوبی

اعزام شین 4راه عدالت  سقوط پیرزن  از ارتفاع

خیلی سریع سوار ماشین و حرکت

درخواست اطلاعات تکمیلی می کنیم

به محل میرسیم

2نفر از بچه های شهرداری اونجان

از ماشین پیاده میشم

میریم جلو یه سلام علیک کوتاه و

موقعیت پیرزن رو نشونم میدن

یه ساختمون نیمه ساز که بنده خدا سقوط کرده  طبقه زیرین

محل سقوط کاملا مشخصه

آره  اونجاس خونهای خشک شده رو آجرا

پیرزن اون گوشه زیرسقف طبقه اول تو تاریکی نشسته و داره چادرشو  مرتب میکنه

خدا روشکر انگار حالش خوبه

به کمک ستونی که  از کف به سمت آسمون نشونه رفته خودمو به طبقه زیرین میرسونم

میرم جلو

روبروش میشینم

سلام مامان

خوبی؟  

                    کمرم درد میکنه    وای سرمممم

چی شده؟از کی اینجایی؟

از دیشب من اینجا هر چی صدا میزنم انگار که نه انگار

اینجا چی کار میکنی؟

می اومدم خونه خواهرم

(دور تا دوره ساختمون محسور بود یه دره باز  ینی اینقدر حواس پرته؟)

کفشاشو از پاش در میارم

ازش میخوام که انگشتای پاشو حرکت بده

بد دسشو میگیرم و میگم دستمو فشار بده

نه خوبه 

نوک 4 تا انگشتمو خیلی آروم رو ستون فقراتش حرکت میدم تا اگه

خدایی نکرده فرو رفتگی  یا برجستگی حس کردم

تو انتخاب حمل و جابجایی دقت لازم رو داشته باشیم

یه برجستگی وسط دو کتفش حسم می کنم

اما رفلکسی به فشار انگشتام نشون نمیده

احتمال زیاد لباس زیرشه

پاشنه پای راستش هم دچار کوفتگی شده

دس رو دلش میذارم یه خورده فشار میدم  دردی نداره خدا رو شکر

میرم بالا

به کمک بچه ها 2تا نردبون ثابت میکنیم

اورژانس میاد

 پرستار داره با یکی از دوساش انگار صحبت میکنه

پرستار داره میگه: نه اول آتش نشانی باید بره پایین

بیارش بالا بد ما انتقالش میدیم

روبه پرستار میکنم ومیگم:

تا شما معاینش نکنی ما انتقالش نمیدیم

رو به من می کنه و میگه با تعجب میگه:

انتقالش نمیدین

من: نه انتقالش نمی دیم

شما وظیفته بری پایین چکش کنی

حملش کنین رو بسکت ما انتقالش میدیم

بد خدایی نکرده یه اتفاقی بیفته میگن  

آتش نشانی نتونس   نخواست ازین حرفا

پرستاره میترسه از نردبون به پایین

سید ابراهیم و اکبر و قاسم پایینن

سیدصدا میزنه

آبتین بیا پایین  رو بسکت فیکسش کنیم

میرم پایین به کمک بچه ها فیکسش میکنیم و انتقالش میدیم پایین

واسم خیلی جالب بود میدونین چرا

وقتی که پیرزن رو به طبقه همکف انتقال دادیم

پرستارا واسه مصدوم آتل گردنی اوردن وساق پاشو فیکس کردن

در صورتیکه اینکارا   این اقدامات باید همون لحظه اول اقدام بگیره



-----------------------------------------------------

پ ن : اگه تو حادثه مصدوم  اس  ت  فراغ کنه

اصلا نمی تونم تحمل کنم   داغون میشم/ که این اتفاق تو این حادثه افتاد

و فرمانده شیفت متوجه شد و میخندید


پ ن : مدت زیادی میشه که ثبت نکردم صفحه کلید از دسم در رفته

-------------------------

نیروهای اعضامی:علی اکبرحصارنوئی/سید ابراهیم حسینی/قاسم فرجامی/آبتین محب

افسر کشیک:آقای حمیدرضا مقدادی

اعلام حادثه:7:05

رسیدن به محل:7:08

اتمام عملیات: 7:28

رسیدن به ایستگاه:7:33

نظرات 14 + ارسال نظر
دندونی شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:26 ب.ظ

سلام!!
وبتون رو الان کشف کردم! خیل یهیجان انگیزه به نظرم! من عاشق هیجانم!
خانم پیرزنه چند طبقه سقوط کرده؟! قربون خدا برم هیچیش نشده؟؟!!!
از استفراغ؟؟!!!!!!!!!!
من اتفاثا بدم نمیاد!!! تازه یکمم خوشم میاد چون محتویات معده رو میبینی! خیلی باحاله که! اصلا یه اندسکوپیه معتبره! تازه ضدعفونی هم هست خلاصه میتونمم اینقد تعریف کنم که خوشتون بیاد!
وبتون جالبه قدرشو بدونید و خسته هم نباشید!!

حمید شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 02:34 ب.ظ

آبتین جون. دستت درد نکنه داداش. تازه با وبلاگت آشنا شدم. وبلاگ درست و درمونی داری.
یه سوال داشتم داداش.شما وقتی تو ایستگاهی اگه تو حموم باشی. بعد یهو آژیر به صدا دربیاد چیکار میکنی؟
نوکرم.

سلام حمید جان
درستو درمون می بینی عزیزم
من هیچی
با همون وضعیت لباس می پوشم میرم ماموریت
ازین اتفاقا واسه همکارا افتاده

دختر نارنج و ترنج شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 02:47 ب.ظ http://toranjbanoo.com

سلام آبتین عزیز
خوبی؟
چه دلم سوخت برای این خانوم....... دستت درد نکنه مثل همیشه بی هیچ تردیدی کارت رو به بهترین شکل انجام می دی...
خدا قوت جوون.... همیشه سلامت و شاد باشی.

سلام بانو ترنج مهربان
ممنونم
شما خوبین؟
وظیفمونه شاد هستی

aref شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 08:53 ب.ظ

آقا آبتین
شما +G و Google Readerعضوی؟
من آدرس سایتتون رو اونجا add کردم و لایک هام رو هم همونجا میزنم

سلام
نه عضو نیستم
ممنونم محبت داری

فقط من! یکشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 05:17 ق.ظ http://jostejoogar2011.persianblog.ir/

سلام
عکس تزئینی اتون خیلی زیباست.
این خانم پیر چطور شب تا صبح توی ساختموم نیمه کاره دووم آورده بوده بیچاره؟!
حالا که فقط بچه های آتش نشانی دلش رو دارن برن جاهایی که سخته ؛ آموزش پرستاری و پزشکی رو هم به آموزشش هاشون اضافه کنن تا در مصرف نیروی انسانی صرفه جویی بشه خووو
خدا قوت آبتین خان!

سلام
خدا خواسته دیگه

ما هیچ وقت نمی تونیم تخصص اونا رو داشته باشیم
الله قوت

محمدرضا تقی ئی یکشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 05:22 ب.ظ http://irmusics.rozblog.com

سلام آقا سجاد من براتون عکس های کلاس 35 ساعته هلال احمر رو میل کردم!
و قرار بود شما بزارین تو وبتون!
اما یادتون رفته!
اگه میشه بزارین

سلام محمد رضا جان
یادمه یادمه

دندونی دوشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:04 ب.ظ

آقای فایرمن! آقا فایر فایتر!
این نظرا رو تایید کن ادم حس کنه که هستید واقعا!
آخه من سوال دارم میخوام بپرسم ازتون!!! ولی گویا منزل مجازی تشریف ندارید....!

هستم
بفرمائید

شاعرشنیدنی ست سه‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:23 ب.ظ http://kha2ne-sher.persianblog.ir/

سلام
اولین باره می خونمتون
هیچ وقت نمی تونم یه آتش نشان باشم هم شجاعت می خواد هم تواضع هم صبر هم مناعت طبع من هیچ کدومشو ندارم
پرستاری هم وجدان میخواد که لابد نداشتن!
به روزم

سلام
مرسی
لطف داری شما

بهزاد چهارشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:13 ب.ظ

سلام
وبلاگ جالبی داری منم یه اتش نشانم تو بندرعباس البته ما کارمون صنعتیه پالایشگاه نفت هستیم خوشم اومد از متن نوشتنت همینطور که داری تعریف خاطرات میکنی از اونطرف هم داری نکات اموزشی هم انتقال میدی امیدوارم موفق باشی

سلام
بهزاد جون
ممنونم عزیزم
محبت دارین شما
سربلند و پیروز هستی

رضا جمعه 24 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 07:14 ب.ظ http://darooghenews.blogfa.com/

سلام برادر ...
چطوری؟

سلام
خوبم برادر شما خوبی؟

سحرجاویدی +منصوره شفیعی دوشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:14 ق.ظ http://khyrkhah.blogfa.com

دااااش ممد دوشنبه 10 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 07:51 ب.ظ

تا حالا شغلی عاشقانه تر و زیباتر از این شغل ندیدم
من که تا ته خط عاشق این شغلم
راستی شما چطوری آبتین خان؟

سلام
خوبی شما؟
ممنونم

مهسا جمعه 13 دی‌ماه سال 1392 ساعت 05:48 ب.ظ

حسودیم میشه بهت آبتین
هم باسوادی_هم بااخلاقی
خلاصه همه چی تمومی داداشی

n.amn پنج‌شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 12:51 ب.ظ

پرستار حق داره به دل نگیر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد