چرا ما رو اعزام نکردن


                                               

سلام

خاری؟

خشی؟

خلی خاری؟


حدود ساعت 21 میشه

رو زمین تو دفتر رئیس ایستگاه نشستمو با لپ تاپم طبق معمول ور میرم

صدای اپراتور رو میشنویم که بچه های ایستگاه مرکزی رو اعزام میکنه

یه تصادف  برخورد پراید با وانت پیکان

حادثه تو محدوده عملیاتی ما پیش اومده

چرا ما رو اعزام نکردن

رو به فرمانده شیفت کردم و گفتم چرا ما اعزام نشدیم؟

اکبر گفت:نمی دونم

من تو جوابش گفتم: بیخیال  بچه های ایستگاه مرکزی میرن

تو یه لحظه با خودم گفتم که وضعییته مصدوماش حاد باشه چی؟

اگه ایستگاه مرکزی دیر برسه چی؟

به اکبر یه نگاه کردومو اکبر با ستاد فرماندهی تماس میگیره و اعزام میشیم

خیلی سریع در آشیانه باز میشه و حرکت

از ستاد فرماندهی  واسه اینکه ایستگاه خالی نمونه درخواست می کنم که

تیم حریق ایستگاه که واسه تست خودرو از ایستگاه خارج شدن برگردن

تو ماشین لوازمو ست می کنم و اکبر هم از تو جیبش یه جفت دستکش آک

در میاره میده بهم.

همه چیز اوکی شده

فقط باید برسیم به محل

بخدا بعضی از این راننده ها انگاز کرن  کورن

اصلا انگار نه انگار که ما پشت سرشون گیر افتادیم بخدا

راه رو باز نمی کنن

اعصاب واسه ادم نمیذارن

ادم اینقدر بی فکر

اینقدر بی ملاحضه 

میرسیم

طبق معمول فضولا جمع شدن

فضول که نه کارشناسان محترم

اکبر ماشین رو تو بهترین وضعیت ممکن  نسبت به صحنه متوقف می کنه

پیاده میشیم

حسن قره داشی  رفیقم  که از ایستگاه 6 برای احتیاط حریق اعزام شدن

میاد جلو میگه:

آبتین راننده پراید محبوس شده

زندس

اورژانس هم اومده

پرژگتور رو روشن می کنم

اکبر و حسن هم سیت هیدرولیک رو اماده می کنن

میرم جلو

بچه های 115 دارن گردن راننده رو فیکس می کنن

سمت راننده کلاه مچاله شده

با پرستار 115 مشورت می کنم

لازمه واسه خارج کردنش در و ستون رو برش بدیم

پرستار منو میشناسه

سلام و علیک سریع میکنیم و میگه:

آره برش بدین ترومای ستون فقراته

به کمک فک در مچاله شده رو جدا می کنم

اکبر هم به کمک قیچی ستون رو برش میزنه

مصدوم به کمک شورت بک برد  فیکس شده

یه حمل گروهی میشه و انتقالش میدیم رو بک برد و نهایتا داخل امبولانس

خدارو شکر بخیر گذشت

میشه گفت این اولین حادثه خودرو پرایده که اعزام میشمو فوتی نداره

پراید نخر  رفیق

اگه خریدی  فقط تو شهر سوار شو






-------------------------------------------------------

پ ن: تو این عملیات اصلا از خودم خوشم نیومد

حس میکنم مثله همیشه کار نکردم  نمیدونم

--------------------------------------------------

زمان اعلام حادثه:20:50

زمان رسیدن به محل:20:54

خاتمه عملیات:21:13

استقرار در ایستگاه:21:17

مدت عملیات:19 دقیقه

--------

نیروهای اعزامی:

اکبر حصارنوئی / آبتین

همکاران ایستگاه 6:آقایان قره داشی / انجیدنی


نظرات 18 + ارسال نظر
غزل پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 04:03 ب.ظ

واقعا چرا شماها رو اعزام نکردن خب؟
نگین آقاااااااا پراید شده 18 میلیووووووووووون! خوب ماشینیه خووووووووووب......
من بدبخت چی کار کنم که فقط بلدم با پراید رانندگی کنم ... یه بار پشت 206 نشستم یعنی دااااااااغووووووووووووون بوداااااااا...... هی میگفتم غلط کردم! آخه آموزشگاه ها هم با پراید رانندگی یاد میدن!

206 دااااااااااااغوووووووووووووووووووونه؟
الله اکبر

غزل پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:48 ب.ظ

آرهههههههه..... 206 خیلی فرمونش تیزه...... 2 دستی فرمونو چسبیده بودم! تمام عضلات دستمو سفت کرده بودم تا یه وقت فرمون حرکت نکنه

خسته نباشی
فرمونو خرد کردی تو که

سحر جاویدی + منصوره شفیعی جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:31 ق.ظ http://khyrkhah.blogfa .com

سلام

علیک سلام ورحمه الله

HT جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 04:59 ب.ظ

خداوند ما را برای خودش آفریده است پس قلبمان آرام نمی گیرد مگر وقتی که به او رو ی می آوریم.

100%

fireman(ه) شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:42 ب.ظ

سلام. هرچند که من هیچ نظری ندارم ولی به خاطر گل روی یه نفر که خیلی زیاد برام عزیزه نظر میدم. من احتمال میدم علت اینکه مثل همیشه نبودی اینه که یه مدته از عملیات دور بودی و با توجه به اینکه محل خدمتت از ایستگاه مادر به ایستگاه تابعه رفته و بازم ا توجه به اینکه این ایستگاه ها هیچوقت مث ایستگاه مادر فعال نیستن شمارو هم جو ایستگاه های تابعه گرفته و از حس عملیاتی خارج شدی.پسر خوی باش تا تورو هم ببرن ایستگاه مادر.

سلام
خوبین؟
خ.شبحال اون یه نفر که گله
تمرین رو دارم و خوشبختانه آمار حوادث تو محدوده ما بسیار کمه
هیچ وقت دوس ندارم برم ایستگاه مادر
و پسر خوبی هم هستم
فداتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت

غزل سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 01:29 ق.ظ

باز کجا رفتین شما؟

الله اکبر شما همیشه دعوا دارینا

فقط من! سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:36 ق.ظ http://jostejoogar2011.persianblog.ir/

خب پراید که گرون شده و اصلا نمیتونیم بخریمش!
ارزون تر از پراید چی هست تو بازار ؟!
ایمنی هم بی خیال !
ما کلا تو ایران عادت داریم که " به امید خدا " زندگی کنیم
............
چرا برگشت به وب رو خبر ندادین؟
فرش قرمز و گوسفند قربونی و اسپند و اینا همش رو دستمون مونده که...

سلام
خوبین شما؟
ممنونم لطف دارین؟
بذارین رو زمین خسته میشینا :)
جبران کنیم لطف و محبتتون رو

صالحه سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 02:57 ب.ظ

سلام
به به چه عجب نظرات تایید شد!!
خوب هستید
یعنی من اگه اتش نشان بودم!!!عمراا میتونستم میتونستم این همه ابتکار به خرج بدم!!

سلام
ممنونم
کدوم ابتکار؟

مصطفی یک آتش نشان پنج‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:54 ب.ظ http://mostafa125.javanblog.com

سلام آبتین جون اتفاقا خیلی هم از خودت خوشت بیاد.عملیات توی 19 دقیقه.خیلی هم عالیه.تازه با این همه سر و صدا کارشناسان محل حادثه ایول به یان تمرکز و تسلط

سلام فرشته جات
ممنونم
خوبی پسر؟

ahmadnia جمعه 27 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:57 ق.ظ http://bu-rcs.blogfa.com

سلام
خدارو شکر که فوتی نداشته...
اما ترومای ستون فقرات!
شاد و موفق باشید

علیک سلام ورحمه الله
خدا رو شکر
بله ترومایی ستون فقرات

سجاد یکشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:09 ق.ظ http://salimisajjad.blogfa.com

سلام
خیلی خوشحال شدم که برگشتی.
دلم برای نوشته هات تنگ شده بود.

سلام سجاد جون
مرسی عزیزم
لطف داری عزیز

داش ناشناس :) یکشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 01:48 ب.ظ

ها
منکه ا
ثنشم دلم برات تنگ نشده بود

ها
کی؟
چی؟
دله من که واست تنگ شده بود

حمید یکشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:23 ب.ظ

سلام چی عجب ما که خسته شدیم از بس که اومدیم دیدیم خبری نیست
خوشحالم که دوباره تشریف اورین

سلام حمید جان
ممنونم عزیزم

محمد دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 08:48 ب.ظ

سلام خسته نباشید
یه سوال
چرا تو اون عکس آخری بک برد زیر مصدوم نیس

سلام محمد جان
ممنونم بابت دقت نظری که دارین
وظیفه انتقال و تثبیت مصدوم با اورژانسه
که البته ما هم لابلای کار میتونیم نظر یا پیشنهادی بدیم
اما نظر 115 اولویت داره و تخصصی تره
اگه از بک برد استفاده میشد مطمئنا بهتر بود عزیزم

ف چهارشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 08:26 ق.ظ http://www.industrial638.blogfa.com/

آقا؛ این خشی خاری مال ما یزدیهاست ؛ به بچه پایتختیها ربطش چییییییییییییییه؟

سلام
چه جالب ؟
برو بچ شمال هم اینطوری حرف میزنن
آمل که بودم یه چیزایی یاد گرفتم

بی بی زهرا نقوی یکشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:13 ب.ظ http://2khtarepayiz.blogfa.coms

سلام
خیلی باحال بود
راستی این دفعه دستکش ها اندازت بود یا نه ؟
طرز نوشتنتو دوس دارم
یه کتاب جنایی بنویس یه ساله معروفی
راس میگم

بله اندازه بود
لطف دارین
بله قراره خاطراتم چاپ بشه
فارسی و انگلیسی

بی بی زهرا نقوی یکشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:14 ب.ظ http://2khtarepayiz.blogfa.com

خوب چرا فقط برای افشین رو گذاشتی وختی نمیشه خوندش ها؟؟
الان از فضولی دارم می میرم

لا تجسس

n.amn پنج‌شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 12:40 ب.ظ

کم کاری بوده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد