شما دانشجوی من هستین؟

سلام

دیروز بعد از مدتها رفتم دانشگاه

بله دانشگاه 

بجرات میتونم بگم که در مجموع ترم قبل و این ترم فقط 1 روز دانشگاه بودم

فکر بد نکنین

مشکل داشتم  و یک کمی  از این مشکل  همچنان ادامه داره

نمی دونم خاطرات قبلیمو خوندین یا 

فقط بخاطر موضوع حادثه 6 ماهه گذشته

تصور کنین

وارد کلاس شدم (نفر اخر بعد از استاد وارد کلاس شدم)

سلام

ببخشین دیر شد

حرکت کردم به سمت صندلی آخر کلاس

حس کردم استاد با چشاش منو تعقیب می کنه

هنو نشسته بودم 

استاد : شما دانشجوی کلاس من هستین

منم با اعتماد به نفس بالا: بله استاد

استاد :اسمتون تو لیست نیست

شما همین درسو دارین(برق و خطرات آن)

من: بله استاد

استاد: دانشجویانی که بالالی 4 جلسه غیبت داشتن و حذف کردم

من تو دلم گفتم : 4 جلسه کجا بود استاد - خوش بحال 4 جلسه ها

من بالای 7 جلسه غیبت  دارم . 

استاد: اسمتون تو این فرم نیست میتونین بیاین نگاه کنین

من: اختیار دارین استاد نیاز به نگاه کردن نداره 

جنابعالی درست می فرمائین

من: مثل مرد بلند شدم

بقیه یک جوری منو نگاه می کردن

خلاصه رفتم جلو و به استاد گفتم:

آموزش هماهنگ می کنم خدمتتون می رسیم

میدونین یک هویی از کجا یادم اومد

نه دیگه نمی دونین

از تو کلاسای خودم 

وقتی که دانش آموزا غیبت میکردن و میفرستادمشون برن از مدیریت نامه بگیرن و این جمله زیبا

هر چه کنی بخود کنی   گر همه نیک و بد کنی 

خلاصه

وارد واحد اموزش دانشگاه شدم

جناب برزگر فقط تشریف داشتند

و ایشون  موضوع شکستگی پای بنده با خبر بودند

موضوع رو به ایشون گفتم

ایشون هم با استادم صحبت کردند و تا حدودی کارها درست شد .

راه افتادم به سمت خونه

یک ماشین گرفتم 

نشستم و چشم به جمله ای رو داشبرد بود افتاد و خوندم

امروز فردای همان دیروزیست که نگرانش بودی

واقعاً درسته

نگران بودم خیلی

نظرات 1 + ارسال نظر
ایرج چهارشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:25 ب.ظ http://eiraj.blogskay.com

سلام عرض شد
وبلاگت خوبه
یه جورایی ادم احساس میکنه روی مبل راحتی نشسته
از این مدل راحت حرف زدن ادم خوشش میاد
موفق باشید
التماس دعا

ممنونم که به من سر زدیدن
نظر لطفتونِ ایرج خان
بازم ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد