خطاب به سرپرستان:
کل گروه وابسته به شما است، به حدی که دست آخر، شما مسئول تفریح ، راحتی و ایمنی آنها هستید.
سلام
خدمتتون عرض کنم که
حتماً از تیتر پستی که ایجاد کردم یه چیزایی متوجه شدین
بله شرح ماجرا ازین قراره
طبق تقویم شش ماهه هیئت کوهنوردی یک تیم از هیئت در تاریخ 9/12 به سرپرستی علی رستمی جهت صعود به قله اورس از شهر خارج میشن و در مسیر برگشت متاسفانه جناب یزدان پناه از ناحیه دست دچار شکستگی میشن
شرح حادثه:
سرپرست برنامه(علی رستمی) در ساعت 15:50 از طریق پیام کوتاه آقای ظفر مهاجر را در جریان حادثه قرار می دهند(حالا واسه چی از طریق پیام کوتاه ، باید از سرپرست برنامه سوال کنیم)
در ساعت 16:05 دقیقه آقای ظفر مهاجر جهت در خواست کمک با سازمان اتش نشانی تماس می گیرند.
ساعت 16:10 جمعیت هلال احمر طی تماس تلفنی از سوی آتش نشانی از وقوح حادثه با خبر می شوند
ساعت 16:20 امدادگران جمعیت هلال احمر آقایان حصاری و
مهدیانیان و سلیمانی و آقای نصیب پور از سازمان آتش نشانی با یک دستگاه
آمبولانس به منطقه میراباد (چینگِ بُز)ابتدای خرس دره اعزام میشوند .
تیم نجات در مسیر حرکت دره میراباد به سمت ماهی سرا با یکی از اعضای تیم حادثه دیده که به قصد هماهنگی با خودروهای محلی (نیسان) جهت انتقال جناب یزدان پناه به مراکز درمانی که در حال حرکت بوده برخورد می کنند و اطلاعات اولیه از وضعیت ، موقعیت مصدوم و راه دسترسی با آمبولانس کسب می نمایند و حرکت خود را ادامه می دهند
16:50 دقیقه در انتهای مسیر حرکت با آمبولانس، تیم نجات پس از گذشت 10 دقیقه با تیم دومی که آقای رستمی جهت درخواست نیروی کمکی فرستاده بود برخورد می نمایند .
آقای کاوه محمدیان تیم نجات را تا محل حادثه راهنمایی می نمایند که متاسفانه مسیری را که به مصدوم منتهی میشد را گم نموده و تیم پس از 2 بار تغییر مسیر بالاخره بعد از 25 دقیقه بر روی بلندی قرار گرفته و از طریق نور هدلامپ ها موقعیت تیم حادثه دیده را پیدا و به سمت انان حرکت می نمایند .
تیم نجات به مصدوم رسیده و پس از ارزیابی وضعیت مصدوم وی را به سمت آمبولانس هدایت می نمایند
وضعیت مصدوم:
شکستگی مچ دست راست که به طور صحیح اتل بندی شده بود
18:10 مصدوم با آمبولانس هلال احمر به سمت درمانگاه اعزام و در ساعت 19:10 دقیقه تحویل اورژانس می شود
پ ن : در
ضمن این رو هم بگم که مسیر برگشت تیم تغییر کرده یعنی اصلاً قرار نبوده
ازون مسیر برگردن و آقای یزدان پناه با توجه به شرایط فیزیکی خودشون به
سرپرست برنامه اعلام کردن که مسیر برگشت مناسب ایشون نمی باشد اما . . . .
.
*******
این قسمت رو هم بخونیم
به امید روزی که ازین حوادث بوجود نیاد
وقتی رسما شروع به سرپرستی یک گروه مینمایید وارد دنیای کوهپیمایی متفاوتی با مقیاسی تازه، فوقالعاده و ثانویه میگردید که دارای مجموعه عوامل اضافی است که باید آن را فهمید و بحساب آورد این عوامل عمدتا به اداره کردن اشخاص وحفظ روابط خوب کاری با آنها مربوط است.
(الف): با اینکه یک گروه بهمراه دارید، بعبارتی (تنها) گام برمیدارید، چه ممکن است در نهایت کسی موجود نباشد که با او مسئولیت تصمیم گیری مسیر یابی را قسمت کنید. ممکن است گروه را برای شرکت در این گونه فعالیتها تشویق نمایید. اما هنوز بر ذمه شما است که درست یا قابل قبول بودن را بررسی نمایید.
(ب): کل گروه وابسته به شما است، به حدی که دست آخر، شما مسئول تفریح ، راحتی و ایمنی آنها هستید.
(پ): ممکن است مجبور شوید بجای هر کدام از آنها (بویژه اگر تازه کار باشند) درباره هر چیزی فکر کنید.
(ت): نباید فرض کنید انچه را که شما میتوانید انجام دهید، آنها نیز میتوانند.
(ث): نباید فرض کنید آنچه را که شما طی روز میخواهید، با تمایلات و آرزوهای آنها منطبق است. این جنبه ایست که با سبک آزاد منشی سرپرستی که مجراهای ارتباطی را باز نگه داشته و بازتابی از چگونگی برداشت گروه از موقعیت را بدست میدهد، تامین میشود.
(ج): نباید فرض کنید آنچه را در یک لحظه بخصوص احساس میکنید (مثلا خیلی گرم،خیلی سرد ، راحت،آسوده، مطمئن) همان است که آنها احساس میکنند(مثلا تشنه، گرسنهف تیره روز، وحشت زده، نگران ، عصبی، کسلف بیزار). گوش به زنگ علائمی باشید که به طرف شما میآید. هوای گروه خود را راشته باشید.
(چ): ایمنی بایستی موجب عمل صالحی باشد که خردمندانه صورت میگیرد
سلام
منم جویای احوالت بودم عزیزم و خوشحالم که حات خوبه. راستش از کوهستان و کوه اصلا خوشم نمیاد.
دشت رو بیشتر دوست دارم. اونو تو میدونی دیگه
سلام ممنون از لطفتون خوبید خوش بگذره و امیدو.ارم هر کسی در هر کاری اگر مسولیت کارهایی رو برعهده میگیره وجدانش قاضی باشه برای پذیرفتن مسولیت
[رضایت][گل][گل][گل][گل]
سلام ...
فرا رسیدن ماه خون ماه حسین تسلیت باد
اینم عکس پا ی شکسته ی سرپرست تیمه ؟
حادثه در کوهستان و یا در حین کار اجتناب ناپذیر است. یادتان باشد که قلم فرسایی کار سختی نیست و دیکته نانوشته بی غلط است . از حوادثی که تا کنون برای خودت اتفاق افتاده غافل نباش سقوط از دیواره سنگنوردی در سالن ، سقوط از سنگ کوناه در دره رود و شکستگی دستت ، سقوط از قلاب جرثقیل خودرو آتش نشانی در حین نصب پرچم به میله و شکستگی پا و آسیب ستون فقرات اینها را کی به اطلاع خوانندگانتان جهت کسب تجربه اعلام می کنید ؟ ...
سلام قشنگ من
اسم میبری تا اسمتو ببرم
اول باید بگم که همه منو به اسم آبتین میشناسن
با گفته های نازنینت کاملاْ موافقم ممنونم
باید بگم که کل این وقایع رو من تو وبلاگم ثبت کردم
کامل کامل همه هم میدونن
کامل گفتم ما
تو کلاسهای آموزشی هم اول از خودم مثال میزنم
اما متاسفانه شما همه چیرو ناقص ثبت می کنین
نکنه از فردایی میترسی که نتونی چشم تو چشم دوستانت(اعضای تیم حادثه دیده) نگاه کنی
مثلاْ سرپرست همین برنامه بیاد و پیشت گلایه کنه که چرا اینطوری نوشتی آره
آگه ترسه که هیچی اگر هم که نیست پس چیه
من همه چیرو کامل ثبت کردم و می کنم
پیشمم اومدن گلایه کردن
واسم مهم نیست
من رو هیچ چیزی سرپوش فولادی جوش نمیدم که فردا بازم شاید این اتفاق ها باشیم
------------
راستی از کی تاحالا مطلب کامل و درست: شده ندانسته ؟
--------
راستی نگفتی واسه چی از آتش نشانی و هلال احمر اسم نمی بری
وظیفه منو شما اینه که اخبار کامل به دست مردم برسه
می بینم باز هم عدم تفاهم و ...
درسته که حوادث غیر قابل پیش بینی هستند،اما آبتین هم بیراه نمی گه...
آخه مسئولیت یک گروه خیلی سنگین و این در ظاهر هست که می گن کار هماهنگ و گروهی ولی باید در نظر داشت که توانایی همه و روحیات اونا یکسان نیست
و مسئول گروه با مسائل گوناگون و پیچیده ای روبرو می شه...
و حال این طبیعیه که هنگام بروز حادثه ای توجه همه به سمت مسئول گروه بره و غیر قابل انکار!!!
حالا اینکه این امر درسته یا غلط خودش جای بحث داره!؟!
در ضمن این هم جالب نیست که از فردی توقعی خارج از توانایی های اون داشت چون موجب آسیب به فرد می شه،چه از نظر روحی چه از نظر جسمی...
-------------------------------------------------------------
در مورد اشتباهات خود جناب آبتین هم که ایشون توی پست های متعدد به اون ها اشاره کردند و جای نگرانی نیست
چه عکس ترسناکیه این عکس رادیولوژی....
ممنونم از مطلب خوبت آبتین عزیز... مثل همیشه!!!
دستت درد نکنه...
همیشه شاد باشی و سلامت و پیروز....
خوندم همه چیزو فقط میتونم بگم که گند زدی با این وبلاگ همتون اندازه یه کارابین تو صندلی انداختن حالیتون نیست.تو اگه چیزی حالیت بود عین . . . از اون بالاها نمی افتادی
چند تا دختر اومدن برات نظر دادن فکر کردی عددی شدی. دختر بازیتو بکن جوجه فکلی از عکسات معلومه که تا ۵ سالگی شیر می خوردی و الان هم دهنت بو شیر میده.
جمع کن بابا :
نقد و بررسی
خاطرات تدریس
سوگند نامه
بی عرضه تر از شما آتش نشان ها و امدادگر ها خودتونید
ها چیه ترسیدی کسی چیزی بنویسه خراب بشی که نظرات بعد از تایید باید درج بشن از همین جاش معلومه که چقدر ترسو و بی عرضه این. طفلک مردم که جونشون دست کسایی مثل توی که از یه نظر می ترسی جوجه فکلی.بازم میگم : دختر بازیتو بکن جوجه فکلی
سلام
ممنون از اطلاع رسانی. منتظر گزارش کامل هستم شامل: نوع حادثه؟ مشخصات دقیق مسیر؟ سن و تجربه فرد حادثه دیده؟ تجهیزات؟ و ...
از نوع گزارشی که شما در جریان هستید.
با سپاس
ظاهرا آتش نشان ها با هر چیزی سر و کار دارند جز آتش!!!
سلام
باید بگم که این حرف شما در مورد من کاملا درسته
من تو این مدت فقط ۲ بار با اتیش سرو کار داشتم