آبتین و کوله باری از خاطره

سلام 

سال نو    سال شادی  سال مهربونی   سال موفقییت   سال فول انرژی بودن  

 و   و و و و   کلی   وَیِ دیگه رو بهتون تبریک میگم 

ما که شاکریم

 

امروز یه عکس یادگاری داشتیم 

---------------------------------------------- 

اگه بجای تویوتا کمری یه پراید بود  ۱ ساعت زمان می برد تا . . . 

خدمتتون عرض کنم که بازم سرعت بالا  بازم حواسپرتی  و خیلی بازم های دیگه 

شیفت قبل  ینی روز قبل از سال  تحویل  زنگ نجات به صدا در اومد 

جاده نیشابور به سمت مشهد روبروی روستای چاه بلند 

برخورد مزدا دوکابین با یه وانت پیکان تو دوربرگردون 

ازون طرف هم یه تویوتا کمری مثل همه راننده های دیگه 

سرشو می چرخونه تا فضولیشو به حد اعلا برسونه  

سر چرخورخوردندن همانا و برخورد با گارد کنار جاده و سقوط از پل همانا 

خوشبختانه کسی آسیب ندیده بود 

پ ن: گوشیم همرام نبود تا تصویر تهیه کنم شرمنده/ البته سازمان تصاویر رو داره اما متاسفانه سایت بروز نشده تا من تصاویر رو بردارم و اینجا ثبت کنم 

پ ن۲: اگه بجای تویوتا کمری یه پراید بود  ۱ ساعت زمان می برد تا جنازه ها رو از تو ماشین مچالشه شده رها سازی کنیم. 

---------------------------------------------------------

سرش رو به اهستگی می خوارونه و ابرویی بالا میندازه و میگه: 

امروز از ساعت ۹:۳۰ الی ۱۱:۳۰ میدان ورودی شهر استقرار داشتیم / تیم نجات 

سیستم هیدرولیک رو مجدداً با کمک دوستم مهدی رجبی  بازبینی میکنیم 

همینطور که روغنش رو دارم چک میکنم یکی از بَرو بَچِ شهرداری فرقون به دست میاد کنارم ترمز میکشه 

سلام  

سلام میکنم و نوروز رو تبریک  و سال خوبی واسش آرزو می کنیم 

چِشِش به لوازم هیدرولیک می افته(کاتر و اسپریدر) 

رو به من میکنه و می پرسته: 

استاد اینا چی چیه: 

جواب میدم ما به کمک این لوازم مصدومینی که تو خودروها محبوس شدن رو رها سازی می کنیم  یه جورایی ماشین رو تیکه تیکه میکنیم 

سرش رو به اهستگی می خوارونه و ابرویی بالا میندازه و میگه: 

ما یه جارو داریم نمی دونیم چه جوری ازش استفاده کنیم 

حالا شما این همه وسیله دارین 

 ---------------------------------------------------

این فرق می کنه  عیدیه  

حدود ۱ ساعت پیش وارد ستاد فرماندهی شدم 

دوستم ابوالفضل گفتک اعزام شین 

کجا ابوالفضل جان بزا از راه برسیم 

آبتین جان یه خانومه کلیداش تو خونه مونده 

قرص های قلبش هم تو خونست 

رو به ابوالفضل میکنم میگم: 

اخه چه ربطی به ما داره 

کسی تو خونه گیر کرده   نه 

حال کسی بده  نه 

مورد اورژانسیه نه 

ای بابا الکی میگن قرص قلب 

زنگ بزنن کلید ساز  

بیاد  در رو باز کنه و بره داروخونه قرصش رو بخره 

نمیشد نرفت 

معاونت عملیات دستور داده بودن که کار انجام بشه 

میریم محل 

با مهدی نردبون رو از ماشین پایین میگیریم 

نردبون رو میزاریم کنار پنجره و مهدی بالا میره 

بنده خدا میاد جلو  

تو دستش پول می بینم 

آقا بفرمائین 

منو میگین تعجب در حد شاخ 

ای بابا مادر این کارا چیه 

ما کارمون همینه 

وظیفمونه 

مادر: نه اقا ما مزاحمتون شدیم 

بفرمائین 

این عیدی  بفرمائین 

منم با یه لبخند گفتم 

یه صلوات و یه دعا واسه جوون ها  این بعترین عیدیه 

مهدی هم اومد و برمیگردیم ایستگاه